loading...
iooi
admin بازدید : 108 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)
اگر فیس بوک حرام است، چرا خیلی از شخصیت‌های مذهبی در آن صفحه دارند و مطلب می‌نویسند و اگر حرام نیست، چرا فیلتر شده است؟
تا کنون شنیده نشده که مرجعی رجوع به فیس بوک یا فعالیت در این فضای مجازی را حرام اعلام کرده باشد، بلکه همیشه تذکر داده‌اند که مراقب باشید اولاً فلسفه‌ی وجودی این شبکه‌ها، شناسایی، جمع‌آوری اطلاعات، شناسایی ارتباطات و ... می‌باشد و ثانیاً بیشتر برای جریان سازی و ایجاد فتنه در کشورهای هدف مورد استفاده قرار می‌گیرد و ثالثاً یکی از امکانات و ابزارهای مناسب جهت شیوع فساد و تغییر فرهنگ‌ها می‌باشد.

از همسر اوباما سؤال کردند: «شما چرا در فیس بوک عضویت وصفحه‌ای ندارید؟» پاسخ داد: این شبکه‌ها برای ما امریکایی‌ها نیست، ما باید خودمان به مسائل و تذکرات امنیتی بیشتر توجه کنیم. جالب است بدانید که یکی از شرایط صدور کارت اقامت یا شهروندی در اغلب ایالات امریکا و یا کانادا، درج عکس‌هایی از مجلس عروسی برای اثبات تأهل در فیس بوک است؟ و می‌دانیم که اغلب سازماندهی‌ها جهت ایجاد آشوب در ممالک هدف نیز توسط شبکه‌هایی چون فیس بوک یا تویتر انجام می‌پذیرد، هر چند که ترکش آن چندین بار به خودشان نیز اصابت کرده است. به همین خاطر مقامات سیاسی و امنیتی امریکا و برخی از کشورهای اروپایی با اختصاص بودجه‌های کلان از این شرکت‌ها، با همکاری فنی گوگل و یاهو خواسته‌اند تا امکان ردگیری، شناسایی و کنترل بیشتر و دقیق‌تری را فراهم کنند.

با این همه، دلیل نمی‌شود که نتوان از همین امکان و فرصت برای ارتباطات سالم یا روشنگری، کسب و انتقال اطلاعات مفید و ... استفاده نمود. لذا در چنین شرایطی تشخیص «حرام» یا «حلال» که در اصطلاح فقهی به آن «تشخیص مصداق یا موضوع» می‌گویند، بر عهده شخص مصرف کننده است. یعنی ورود یا استفاده از این گونه شبکه‌های اجتماعی مجازی چیزی مانند دروغ، غیبت، شرب خمر، زنا، جاسوسی یا ... نیست که گفته شود مطلق آن حرام است. بلکه به خودی خود نه حلال است و نه حرام. و بستگی به نوع استفاده شخص دارد.

پس، به لحاظ فتوا:

به‌طور کلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست و الا مانعى ندارد.

توضیح: حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده‌ی مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است. تشخیص این که آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می‌باشد یا خیر به عهده‌ی مکلفین گذاشته شده است.

اما موضوع فیلترینگ با حرام بودن متفاوت است و معنای فیلتر این نیست که حرام است. دقت شود که فیلترینگ، یک سیاست و تصمیم حکومتی است که در تمامی کشورها به تناسب نظام و فرهنگ سیاسی و اجتماعی‌شان وجود دارد. چنان چه این روزها شاهد بودیم حتی شبکه‌های تلویزیونی جمهوری اسلامی ایران را به صورت غیر قانونی از ماهواره‌ها قطع کردند، چه رسد به فیلتر شبکه‌های مجازی.

بدیهی است که هر نظام سیاسی فیلتر کننده، خودش بهتر از کاربران می‌داند که فیلترشکن نیز وجود دارد و هر کس بخواهد می‌تواند به راحتی به هر سایتی که دلش می‌خواهد دسترسی داشته باشد. بلکه فیلترینگ یعنی با توجه به شناختی که از وابستگی، اهداف و برنامه‌های این شبکه در اختیار است، حکومت، دولت و سیستم اداره مملکت، جاده صاف‌کن این شبکه نخواهد شد و امکانات ماهواره‌ای یا ارتباطی خود را در اختیار آن نمی‌گذارد و با بودجه خود، دست خود، هزینه‌های خود و ...، زمینه‌ی تحقق آن اهداف را فراهم نمی‌کند، و با ایجاد سهولت برای فعالیت آن سایت، در نشر و شیوع القائات آن سایت همکاری نمی‌کند.

admin بازدید : 120 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)

چرا ما خدايي را كه نمي‌بينيم و صدايش را نمي‌شنويم و نمي‌توانيم با او صحبت كنيم‌، بايد بپرستيم‌؟


هر انساني‌، براساس فطرت و عقل خود، در مي‌يابد كه بايد به عبادت خداي متعال برخيزد; احساس بندگي‌، در همه انسان‌ها وجود دارد و اين نياز از بنده و مخلوق بودن انسان است‌. انسان‌، احساس نياز به بندگي دارد. اصل بندگي و عبادت‌، دليل‌ها و انگيزه‌هاي متعددي دارد كه از جمله به انگيزه عقلي و فطري و عاطفي مي‌توان اشاره نمود.(پيام قرآن‌، آيت الله ناصر مكارم شيرازي‌، ج 2، ص 25، دارالكتب الاسلامية‌.)
قرآن مجيد نيز در اين كه انسان بايد چيزي را پرستش كند، زياد بحث نكرده‌، چرا كه يك احساس هميشگي انسان‌هاست‌، اما نكته مهم اين است كه انسان چه كسي را بايد بپرستد؟ قرآن مجيد نيز بر اين پرسش‌، تأكيد دارد كه معبود انسان چه شرايطي بايد داشته باشد، و آيا انسان حق دارد هر كسي را پرستش كند؟ انسان به دليل آن كه آزاد آفريده شده‌، جز در برابر آفريدگار خود، در برابر هيچ كس نبايد سربندگي فرود آورد، چرا كه او فقط بنده خداست‌.
قرآن مشركان را كه به جاي خدا ، بت مي‌پرستيدند، ملامت نموده‌، مي‌فرمايد: " قَال‌َ أَتَعْبُدُون‌َ مَا تَنْحِتُون‌َ ;(صافات‌،95) گفت‌: آيا چيزي را مي‌پرستيد كه با دست خود مي‌تراشيد؟" و نيز مي‌فرمايد: " قَال‌َ أَفَتَعْبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللَّه‌ِ مَا لاَ يَنفَعُكُم‌ْ شَيْئا وَ لاَ يَضُرُّكُم‌ْ ;(انبيأ،66) آيا جز خدا چيزي را مي‌پرستيد كه نه كم‌ترين سودي براي شما دارد و نه زياني به شما مي‌رساند؟"

"*أُف‌ٍّ لَّكُم‌ْ وَ لِمَا تَعْبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللَّه‌ِ أَفَلاَ تَعْقِلُون‌َ*;(انبيأ،67) اف بر شما و آن چه جز خدا مي‌پرستيد! آيا انديشه نمي‌كنيد؟"عبادت يا براي اميد به خير و يا به علت امنيّت از شرّ است و غير از خداوند نه خيري دارد و نه شري ; از اين رو پرستش آنان بيهوده است‌.(تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 14، ص 302، جامعه مدرسين قم‌.)
خلاصه آن كه پرستش تنها براي آفريدگار جهان است و خداي متعال ،تمام كمالات را داراست و هيچ نقصي نيز ندارد و لازمه چنين موجودي اين است كه ما نتوانيم آن را ببينيم‌، چرا كه ديدن ما موجب نقص اوست‌; ديدن با چشم سر، شرايطي دارد; چيزي ديده مي‌شود كه در مكان و زمان و مادّي باشد و روشن است كه اين‌ها، براي وجود خداي متعال نقص به حساب نمي‌آيد، چرا كه از ويژگي هاي موجود مادي و مكاني آن است كه در يك جا هست و در جاي ديگر نيست.‌.
خداي متعال كه به علّت آفريدگار بودن‌، حق‌ّ پرستش دارد، از همه نقص‌ها پاك است‌; از اين رو، اصلاً نبايد ديده شود، و خدايي كه با چشم ديده شود، شايستگي پرستش ندارد. بقيه موارد هم اين گونه است‌. خداي متعال با بشر سخن گفته و انسان‌ها نيز مي‌توانند با او سخن بگويند، اما صحبت حضوري كه رو در رو باشد، مستلزم نقص خداست و نقص بر خداي متعال‌، وارد نيست‌..
قرآن مجيد در اين باره مي‌فرمايد:« وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء.....»;(شوري‌،51) و شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب‌، يا رسولي مي‌فرستد و به فرمان او آن چه را بخواهد وحي مي‌كند، چرا كه او بلند مقام و حكيم است‌.."
ارتباط كلامي بين خدا و مردم هست‌، ولي دليلي كه در آخر آيه آمده است نشان مي‌دهد، خداي متعال كه از همه نقص‌ها پاك است و بر آفريده‌هاي خود برتري دارد، شأن او فراتر است از اين كه با مردم صحبت حضوري داشته باشد، چنان كه مردم با يك‌ديگر دارند و به خاطر حكمتش‌، از راه وحي با مردم سخن مي‌گويد و آن‌ها را به كمال و هدف خود مي‌رساند.(تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 18، ص 74، جامعه مدرسين قم‌.)
خلاصه آن كه خدايي را بايد بپرستيم كه جامع تمام كمالات بوده و هيچ گونه نقصي نداشته باشد، البته چنين موجودي نه ديده مي‌شود و نه مي‌توان با او رو در رو بسان مكالمات عرفي‌، سخن گفت‌. اين نكته را نيز بايد توجه داشت كه به طور معمول اين گونه پرسش‌ها كه با نگرش مادّي به جهان هستي مطرح مي‌شوند، در اين مرز و بوم سابقه و عوامل خاص‌ّ تاريخي دارد و گرايش به مادي گرايي در غرب نيز عوامل خاص‌ّ خود را دارد و پرواضح است كه مادّي گرايي پيش از آن كه دليل منطقي داشته باشد، علت دارد.در اين زمينه‌، بسيار مناسب است كه كتاب شهيد مطهري را كه در يك مقاله ماترياليسم در ايران و در بخش‌هايي‌، علل گرايش به مادي گري را به طور مفصّل بيان كرده‌اند، مطالعه نماييد.(مجموعه آثار، شهيد مطهري‌، ج 1، ص 440 به بعد، انتشارات صدرا.)
نكته مهم قابل توجه اين كه موجود مساوي با محسوس نيست‌; بخشي از موجودات‌، محسوسند و در مقابل‌، بخشي از آن‌ها با آن كه از وجود واقعي برخوردارند، با حواس‌، درك شدني نيستند و اين اصل بايد در تمام پرسش‌ها لحاظ شود كه دايرة وجود را بايد فراتر از محسوس دانست‌.
admin بازدید : 143 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)

چرا زن بايد خود را بپوشاند. اما مرد آزاد هرجور مي خواهد راه برود.آيا اين تبعيض نيست ؟


در پاسخ بايد گفت: تفاوت فيزيكى و روانى زن و مرد منشا اين تفاوت هاست . زنان به گونه اى آفريده شده اند كه تمام قامت و اندام آنها بلكه حتى صداى آنها براى مردان جذاب و دلرباست. اما حساسيت مردان براى زنان در اين حد نيست .
از سـوى ديگر مردان به گونه اى آفريده شده اند كه در برابر خودنمائى و تبرج زنان به زانو درآمده وبراى كامجوئى خود را به آب و آتش مى زنند . تـاريـخ پـر اسـت از قصه ها و داستانهاى عشقى حتى پادشاهان و جدى ترين مردان عالم نيز در اين وادى , رسـوائى هـاى بـزرگـى ازخـود بـجاى گذاشته اند.
شايد جديدترين آنها ، ماجراى رسوائى كـلينتون باشد به هر حال زن و مرد را دست آفرينش مظهر ناز و نياز آفريده و به قول مردم در حكم پنبه وآتشند و براى حفظ سلامت جامعه و جلوگيرى از اشتعال غريزه جنسى بايد تدابيرى انديشيد و اسلام براى سالم سازى روابط اجتماعى زن و مرد دستور به حجاب و عفاف و تسهيل در امر ازدواج را پـيـش بـيـنـى كـرده است به هر حال چون دستور حجاب مطابق باوضعيت طبيعى زن و مرد و برخاسته از واقعيتهاى وجودى اين دو صنف است تبعيضى ناروا نيست .

admin بازدید : 189 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)

چرا روابط جنسي پيش از ازدواج گناه محسوب مي شود، در حالي كه نياز به آن وجود دارد؟ اگر كسي موقعيت ازدواج نداشته باشد، بايد چه كار بكند؟


روابط جنسي خارج از حد مشروع و قانوني، خواه پيش از ازدواج يا پس از آن از نظر اسلام و تمام اديان آسماني گناه محسوب مي شود. اما بر خلاف برخي از اديان مانند مسيحيت و يا آيين هاي شرقي (كه پيروان خود را به رياضت و رهبانيت و سركوب غرايز جنسي دعوت مي كنند) اسلام نه تنها از سركوب غريزة جنسي دفاع نمي كند، بلكه آن را جايز ندانسته و به ازدواج و بهره گيري از نياز جنسي توصيه و تأكيد مي كند.
اما هر چيزي بايد قانون و مرزبندي داشته باشد. در دين اسلام از زياده روي و خارج از حد بودن جلوگيري به عمل آمده است. خداوند همان گونه كه اين نياز را در انسان قرار داد، راه برآوردن آن را نيز در اختيار وي گذاشت اما براي جلوگيري از مشكلات بسيار فردي و اجتماعي كه در روابط غير مشروع وجود دارد (مانند، ناديده گرفته شدن حقوق زنان، تنزل شخصيت زن به عنوان ارضا كنندة غرايز مردان، به هم خوردن نظام خانواده ها، تولد فرزندان بدون پدر مشخص و آسيب هاي روحي و رواني بسيار) از آن جلوگيري به عمل آورده است و اين مسئله اختصاص به قبل يا بعد از ازدواج ندارد. براي محرميت زن و مرد اجنبي و ازدواج آنان دو راه در اختيار انسان قرار داده شده است:
ازدواج دائم و ازدواج موقت. براي ازدواج خواندن عقد لازم است و تنها رضايت زن و مرد كافي نيست.
در هر حال اگر براي كساني امكان ازدواج (نه به صورت دائم و نه موقت) وجود نداشته باشد، بايد خود را از وسوسه هاي شيطان و كشش غرايز جنسي حفظ كند. او بايد متوجه باشد كه دنيا محلّ آزمون الهي است و تمام انسان ها در صحنة آزمايش هستند. چنين، نيست كه تنها آزمايش انسان به وجود غريزة جنسي باشد. گناهان بسيار ديگري وجود دارد كه ترك آن ها سخت تر است.
بنابراين بايد سعي نمايد چه در مورد غريزة جنسي، قبل يا بعد از ازدواج و چه در موارد ديگر صحنه هايي كه در زندگي با آن ها رو به رو مي شود، موفق و سربلند بيرون آيد تا به كمال شايسته دست يابد. تسليم شدن، موضع انسان را در مقابل نفس اماره و شيطان، تضعيف نموده و راه سقوط را براي او هموار مي كند.
در پايان ياد آور مي شويم در توضيح المسائل مراجع آمده: كسي كه به واسطة عدم ازدواج به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج نمايد.(2)
پي نوشت ها:
1. امام خميني، توضيح المسائل، مسئلة 2369.
2. توضيح المسائل مراجع، مسئلة 2443.

admin بازدید : 191 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)

اجبار زنان به حجاب در جمهوري اسلامي با اجبار زنان به بي‌حجابي در حكومت رضاخان چه تفاوتي دارد؟


در ابتدا بايد به نكاتي توجّه داشت:
1. زناني كه در جمهوري اسلامي داراي حجابند، اكثريت زناني هستند كه بر اساس اعتقادات خود باحجابند، نه به جهت اجباري از سوي جمهوري اسلامي و البتّه برخي نيز به خاطر قوانين جمهوري اسلامي از ظاهر شدن به صورت بي‌حجابي منع مي‌شوند. ولي همان گونه كه گفتيم ديني بودن و مسلمان بودن جامعه ايراني موجب گرديده است تا اكثريت زنان جمهوري اسلامي،با انتخاب و اختيار خود حجاب را بپذيرند و البتّه زنان مسلمان ايراني همان گونه كه رهبر انقلاب جمهوري اسلامي فرموده‌اند، به فلسفه حجاب آشنا هستند و مي‌دانند كه عفت زن مهم‌ترين عنصر براي شخصيت زن است و عفت در زن وسيله‌اي است براي تعالي شخصيت زن، براي تكريم زن در چشم ديگران، حتي در چشم خود مردان شهوتران و بي‌بندوبار، عفت زن ، مايه احترام است و اين مسئله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه اين‌ها به خاطر آن است كه اين قضيه عفاف سالم نگه داشته شود.[1]
2. برخلاف آنچه در نكته اوّل گفتيم اكثر كساني كه در زمان رضاخان بي‌حجاب شدند به جهت اجبار حكومت پهلوي و با زور و تهديد بود نه انتخاب آزادانه زنان ايراني.براي اين‌ گوشه‌هايي از تاريخ دوره رضاخان در باب حجاب را به عنوان شاهد متذكر مي‌شويم:
الف) يكي از استعمارگران انگليسي مي‌گويد: «در مسئله بي‌حجابي زنان بايد كوشش فوق‌العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي‌حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند...»[2] و رضاخان در ايران مجري اين طرح بود كه يكي از نمونه‌هاي برخوردهاي خشونت‌آميز رضاخان، كشتار مردم در قضيه مسجدگوهرشاد است. به گزارش‌هاي تاريخي «در مشهد صبح روز جمعه 10 ربيع سال 1354 قمري مصادف با 20 تير 1314 مردم را متفرق ساختند و 100 نفر كشته و زخمي شدند. شنبه 11 ربيع مردم در مسجد با چماق و بيل و داس براي دفاع جمع شدند، زنان وسط مسجد گوهرشاد چادر زده و حاضر بودند مسلسل‌هاي سنگين بالاي مسجد و عدّه‌اي مزدور داخل مسجد بودند در نيمه‌هاي شب حمله آغاز شد 2 الي 5 هزار نفر را كشتند و 500 نفر را دستگير كردند، گويند 56 كاميون جنازه را بردند و اين تظاهرات و... اعتراض به كشف حجاب بود.[3] هم‌چنين «در تبريز زماني كه مردم دعوت مجاهدان را قبول كرده و دكاكين خود را بستند پس از چند روز دولت‌يان مردم را مرعوب نموده و عرصه را بر آنان تنگ نموده بودند.»[4]
3. در سال 1313 شمسي به آموزش و پرورش ابلاغ شد كه لازم است معلمان و دانش‌آموزان بدون حجاب در مدرسه حاضر شوند و روز 17 دي ماه 1314 قانون اجباري كشف حجاب به سرتاسر كشور ابلاغ شد و از آن پس زنان از حضور درخيابان‌ها و معابر عمومي و مجالس با حفظ حجاب منع شدند از آن پس به تمامي صاحب منصبان شهرها و شهرستان‌ها، وكلا، معلمين و افراد شاغل در ادارات تكليف شد كه با همسران بدون حجاب در مجالس شركت كنند و آنان كه حاضر نشدند، مورد تعقيب قرار گرفته از كار بركنار شدند. عدّه‌اي از زنان مسلمان با پوشيدن پالتو و مانتو و سر كردن چارقد و شال گردن يا استفاده از كلاه‌هاي بزرگ، سعي كردند حجاب‌هاي اسلامي خود را حفظ كنند. امّا دولت در خردادماه 1315 با صدور بخشنامه‌اي استفاده از چادر را ممنوع اعلام كرد.
پاسبان‌ها و مأموران دولتي هر زن محجبه‌اي را در كوچه و خيابان مي‌ديدند به تعقيب وي مي‌پرداختند و گاه تا داخل خانه‌ها مي‌رفتند تا چادر و روسري از سر زنان بكشند.[5]
با توجّه به دو نكته كه گذشت اينك تفاوت‌هاي منع بي‌حجابي در جمهوري اسلامي و اجبار و الزام زنان به حجاب در حكومت رضاخان را متذكر مي‌شويم:
1. الزام‌آوري در جامعه بايد بر اساس قانون باشد و مبناي قانون نيز يا پذيرش مردم است. (بر اساس مكاتب ليبرالي غرب) و يا بر مبناي اراده الهي است (بر اساس اسلام)[6] الزام رضاخان بر اساس پذيرش مردمي نبود بلكه همان گونه كه گذشت با ارعاب و تهديد و كشتار مردم همراه بود برخلاف قانون جمهوري اسلامي ايران و از جمله لزوم حجاب در جامعه كه بر اساس پذيرش مردم است و اين يكي از تفاوت‌هاي منع بي‌حجابي در جمهوري اسلامي با الزام به حجاب زنان در حكومت رضاخان است.البتّه شكي نيست كه قوانين جمهوري اسلامي علاوه بر پذيرش مردمي داراي مبناي صحيح عقلاني و ديني نيز مي‌باشد و لذا مطابق با اراده الهي نيز هست از باب نمونه منع بي‌حجابي به جهت مصونيت جامعه از آلودگي‌هاي اخلاقي و تحقق عفت عمومي است برخلاف اجبار رضاخان كه بر اساس زور و استبداد بود نه منطق و استدلال.
2. در حكومت اسلامي آنچه در دايره خصوصي و شخصي فرد رخ مي‌دهد مورد منع حكومتي قرار نگرفته است هر چند ممكن است منع شرعي داشته باشد امّا آنچه كه از حوزه شخصي فراتر رود و احياناً با سرنوشت انسان‌ها گره مي‌خورد اگر بر مبناي صحيح عقلاني و مصالح جامعه نباشد از آن جلوگيري به عمل مي‌آيد و اين به جهت مصون ماندن جامعه از كجي‌ها و آلودگي‌ها براي رشد و تعالي انسان‌هاست.
البتّه اين برخورد اسلام كاملاً عقلي و منطقي است و شاهد بر آن رفتار و تلقي ساير جوامع و حتي جوامع غربي است كه از باب نمونه آزادي‌هاي فردي را به ميزاني مشروع مي‌دانند كه مايه سلب آزادي ديگران نشود و به مصالح جامعه لطمه وارد نسازد. تفاوت اساسي ميان بينش اسلام و غرب در اين زمينه آن است كه در اسلام رعايت حريم انسانيت نيز ضروري و جزو مصالح فرد و جامعه است و از اين رو آنچه انسانيت را مورد تهديد قرار دهد از ديدگاه اسلام مشروع نيست و در موارد اجتماعي داراي مجازات‌هايي مي‌باشد مانند اشاعه فحشا و منكرات در جامعه به نام حق آزادي بيان.
3. تفاوت ديگر تفاوتي است كه ميان بي‌حجابي و حجاب وجود دارد. زني كه بدون رضايت خود با حجاب است تنها سلب آزادي او شده است و مصالح و آزادي ديگران كه خواستار حجابند تأمين شده است در حالي كه زني كه با حجاب است تنها خود را مقيد نموده است و محدوديتي براي ديگران ايجاد نكرده است و در اسلام از آن رو كه مصلحت جمع بر مصلحت فرد مقدم است.(البتّه در صورتي كه مصلحت جمع، مصلحتي عقلاني و منطقي باشد كه در اين‌ها نياز جمع به عفت عمومي است براي اخلاق صحيح اجتماعي) از بي‌حجابي در جامعه ممنوعيت به عمل آمده است و از اين رو الزام و اجبار رضاخان الزامي برخلاف آزادي و مصالح جمع بود در حالي كه الزام به حجاب در جمهوري اسلامي در راستاي آزادي و مصالح جامعه مي‌باشد.
________________________________________
[1] . محمد رضا زيبايي‌نژاد و محمد تقي سبحاني درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج اوّل. ص 208، انتشارات دارالثقلين قم، چاپ اوّل، 1379 ش.
[2] . سينا واحد، قره العين (درآمدي بر تاريخ بي‌حجابي در ايران)، ص 40 مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي نور، 1363 ش.
[3] . سينا واحد، قيام گوهرشاد، ص 45 به نقل از حجاب از ديدگاه قرآن و سنّت، فتحيه فتاحي زاده، ص 181، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1373 ش.
[4] . قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت، ص 80، كريم طاهرزاده، به نقل از فتاحي زاده، ص 182.
[5] . درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 161 ـ 158.
[6] . فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ، ص 76، چاپ دوّم، 1377 س.

admin بازدید : 107 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)
چرا در اسلام كه بنايش بر برابري زن و مرد هست ديه زن نصف ديه مرد مي باشد؟

ديه، نمايان‏گر بها و ارزش انسان نيست، چون ارزش انسان بسيار بالا است و قابل مبادله مالي نبوده و با معيار هاي مالي نمي توان سنجيد.
ديه مربوط به جبران خسارت جاني با توجه به بُعد اقتصادي آن است. توضيح اين كه: انسان‏ها ابعادي دارند، از جمله:
1- بُعد انساني و الهي: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملكوتي الهيّه بهره‏مندند و از اين جهت بين زن و مرد هيچ تفاوتي نيست. زن به همان درجه و مرتبه از كمال انساني مي تواند دست يابد كه مردان مي توانند دست يابند . هيچ يك از قوانين و احكام اسلامي در اين جهت بين زن و مرد تفاوتي قرار نداده است.
2- بعد علمي و دانش‏طلبي: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده شده است و هر دو مي‏توانند به معارف عالي دست پيدا كنند. در اين بعد نيز بين زن و مرد تفاوتي نيست.
3- بعد جسماني و مادي: در اين بعد بين زن و مرد تفاوت هست. اين تفاوت باعث مي‏شود كه هر يك از دو جنس (مذكر و مونث) به مقتضاي شرايط وجودي خويش مسئووليت هايي را پذيرا باشند. اسلام با توجه به همين امر مسئووليت‏هاي اقتصادي خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تكليف نموده است نه بر زنان و زنان نيز هيچ گاه نمي گويند كه چرا اين مسئوليت بر ما تكليف نشده است!
واقعيت اين است كه مردان در اقتصاد خانواده - با توجه به مسئوليت هاي تعيين شده در اسلام بر آن ها - بيشتر نقش دارند، از اين رو با فوت آنان ضربه اقتصادي بيشتري به خانواده وارد مي‏گردد.
زنان با شرايط فيزيكي شان باردار مي‏شوند و بچه شير مي‏دهند. اين‏ كارهاي خوب و با ارزشي است اما اين چيزها اقتصاد خانواده را تأمين نمي‏كند.
بنابراين زن و مرد از جهت توان جسمي متفاوتند كه اين فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادي مي‏شود و بر طبق آن مسئوليت هائي بر عهده آنها گذاشته و تكليف مي شوند.پس تفاوت‏ها بر اساس تناسب است، نه نقص و كمال.
نتيجه:
همان گونه كه قرار دادن مسؤوليت‏هاي اقتصادي همانند: نفقه، مهريه و ديه عاقله كه در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، طبعاً با از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادي به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد مي‏شود.
شريعت اسلام براي جبران اين ضربه و كاهش اثرات آن، مسئله دو برابر بودن ديه مردان را مطرح كرده است.
اگر با دقت در اين حكم شرعي نگاه كنيم، متوجه مي‏شويم كه در اين جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده است؛ زيرا دو برابر بودن ديه مرد به اين معنا است كه مبلغ دو برابري نصيب ديگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. از طرف ديگر نصف بودن ديه زن به اين معنا خواهد بود كه در صورت قصاص بايد نصف ديه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (كه مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از اين درآمد بتوانند زندگي كنند؛ بنابراين از هر طرف نگاه كنيم، در اين مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است، و اصولاً در برخي موارد مرد و زني كه ديه آن‏ها طرح مي‏شود، وجود ندارند تا از آن بهره‏مند شوند؛ بنابراين مسئله ديه در قانون اسلامي، هماهنگ با شرايط مردان و زنان و مسئوليت‏هاي آن‏ها در خانواده تنظيم شده و كاملاً حكيمانه مي باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 328
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 230
  • آی پی امروز : 153
  • آی پی دیروز : 47
  • بازدید امروز : 283
  • باردید دیروز : 207
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 882
  • بازدید ماه : 715
  • بازدید سال : 9,959
  • بازدید کلی : 896,232